چرا مادرمان را دوست داریم؟ چون ما را با درد بدنیامیآورد و بلافاصله با لبخند میپذیرند چون شیرشیشه را قبل از اینکه توی حلق ما بریزند ، پشت دستشان میریزند چون وقتی توی اتاق پی پی میکنیم زیاد با ما بداخلاقی نمیکنند و وقتی بعدها توی تشکمان جی جی میکنیم آبروی ما را نمیبرند و وقتی بعدها به زندگیشان ترکمون میزنیم فقط میگویند: خب جوونه دیگه، پیش میاد! چون وقتی تب میکنیم، آنها هم عرق میریزند چون وقتی توی میهمانی خجالت میکشیم و توی گوششان میگوییم سیب می خوام ، با صدای بلند میگویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک میزند، با پدر دعوا میکنند چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد چون وقتی تازه ساعت یازده شب یادمان می افتد که فلان کار را که باید فردا در مدرسه تحویل دهیم یادمان رفته،بعد از یک تشر خودش هم پا به پایمان زحمت می کشد که همان نصف شبی تمامش کنیم چون وسط سریالهای ملودرام گریه میکنند چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش راکلاه گذاشته باشند چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کم میخوابد اما کسی نیست,مادر-بچه-پدر-عاشق-عینک-عروسی-پوتین-طفل معصوم-قابلمه-تشک-جی جی-میهمانی-خجالت ...ادامه مطلب